مرگ و زندگی اون و مسئله کره شمالی
به گزارش مجله صادق ویلا، چندین روز بود که شایعه مرگ اون شنیده می شد. در این مدت، گاهی نامه ای از او منتشر می گردد، بدون تصویر، یک بار فیلمی تار از اسب سواری او در میان برف منتشر کردند که در این فصل سال حتی در کره شمالی بعید است؛ زمانی از سفرش با قطار سلطنتی سخن گفتند و زمانی از جانشینی خواهر جوانش یا از جانشینی عموی ناتنی 65 ساله دیپلماتش سخن در میان بود.
به گزارش خبرنگاران به نقل از شرق، فریدون مجلسی در یادداشتی نوشت: رهبر کره شمالی به خاطر قیافه شیرینش دوست داشتنی است و به دلیل آنچه از بی رحمی هایش نقل می گردد، رعب انگیز. پدرعظیمش، کیم ایل سونگ، از نسل دوم رهبران کمونیست بود که راه استالین را در کشور خود ادامه داد و از شروع پیروزی و رهبری مائوتسه تونگ در چین، او هم نخست وزیر و سپس رهبر کره شمالی شد؛ کشوری که در میان خون و آتشِ جنگی داخلی با حمایت استالین و مائو پدید آمد و همان شیوه های خشن را در پیش گرفت و تا خاتمه عمر 82 ساله اش تغییری هم در آن نداد.
اما استالین و مائو هیچ یک در این اندیشه نبودند که فرزندی را به جانشینی بگمارند؛ درواقع چنین کاری برخلاف مبانی و ادعاهای عدالت خواستاره و تراز نوین کمونیستی بود. اما کیم ایل سونگ هم آسیایی بود، از دورترین نقطه آسیا و می توانست با این خصوصیت سلطنتی در کشور باستانی کره کنار بیاید. پس از سال 1994 پسرش کیم جونگ ایل جانشین او شد و در سال 2011 در 69 سالگی درگذشت. بسیاری تصور نمی کردند حکومت کیم جونگ ایل چندان دوامی بیابد، زیرا کشور شوروی که ستون فقرات حاکمیت کمونیسم بود، در سال 1991، یعنی سه سال پیش از فرمانروایی کیم جونگ ایل، فروپاشیده بود.
کشورهای کمونیستی اروپای شرقی نیز یکی پس از دیگری پیش از آن فروپاشیده بودند. اما استبداد آسیایی پدرش پرده آهنین پیرامون کره شمالی را چنان تدارک دیده بود که نه از درون آن کسی از اخبار بیرون خبر داشت و نه از بیرون کسی از آنچه در درون آن کشور می گذشت، مطلع بود؛ درواقع همان مطلعی ها نظام های کمونیستی اروپای شرقی را شکست داد. هاوارد فاست، نویسنده شهیر آمریکایی که خودش زمانی عضو حزب کمونیست بود و در تصفیه مک کارتیسم، یعنی کمیته پارلمانی مبارزه با فعالیت های ضدآمریکایی محکوم و زندانی هم شده بود،
سال ها بعد در داستانی به نام تماشاخانه، در انتقاد از مفاسد آن گونه جوامع غیرشفاف، سالن سینمایی را مجسم می نماید که ساکنانی دارد و آنان فقط می توانند فیلم های مورد نظر آپاراتچی را ببینند و آنچه را در فیلم ها می بینند واقعیت می پندارند.
گگرددن پنجره های بسته تماشاخانه ممنوع است تا مبادا ساکنان از حقیقت و آنچه در بیرون سینما و در طبیعت می گذشت مطلع شوند؛ کره شمالی چنین جامعه ای بود. زمانی که کیم ایل سونگ مرد و هزاران نفر با گریستن و شیون عزاداری کردند و پسرش، کیم جونگ ایل، جانشین او شد، سه سال از ماجرای فروپاشی شوروی می گذشت و با اینکه چین هم توانسته بود با اتکا به قدرت مالی فزاینده خود بدون نگرانی پنجره ها را بگشاید، اوضاع قدرت در کره شمالی، برخلاف بعضی پیش بینی های مشابه اروپای شرقی، طوری انسجام یافته بود که کیم جونگ ایل 52 ساله توانست بدون مزاحمت در صندلی پدر مستقر گردد. با مرگ ایل، پسرش، کیم جونگ اون، با حمایت عمه و شوهرعمه اش که از فرماندهان ارتش کره شمالی بود، به راحتی جانشین او شد و از این مزیت برخوردار بود که به قول اروپایی ها در بستر ارغوانی به دنیا آمده بود؛ یعنی از بدو تولد پدرعظیمش و سپس پدرش فرمانروا بودند. اکنون جانشینی طراحی شده او، هم برای مردم امری متعارف تلقی می شد و هم برای خودش بسیار طبیعی بود.
نقطه ضعفش این بود که هنگام مرگ پدر 27 سال بیشتر نداشت و فاقد تجربه کاری بود. دو سال دبیرستان را در سوئیس تحصیل نموده و تا سه سال پیش از رهبری دوره دانشکده افسری کشورش را طی نموده بود. سن کم او می توانست در مقابل ژنرال های پیر قابل قبول نباشد؛ ژنرال هایی که گاهی وزن نشان های نظامی نصب شده تا پایین کت های بلند نظامی کمرشان را خم می نماید. اما اونِ جوان آن مقام را گرفت.
شاید شوهرعمه ای که در استقرار او در مسند حکومت یاری نموده بود، توقعاتی داشت، پس او را در جلسه ای علنی متهم و اخراج کرد و اعدام شد. برادر عظیم تری داشت که دلش را به کارهای دیگری خوش نموده و به خارج سفر می کرد. در یکی از همین سفرها او را هم با افشانه ای زهرآگین که دوربین های مداربسته فرودگاه کوالالامپور نیز آن را ضبط کردند، کشت. به این ترتیب لابد بقیه حساب کار خودشان را می کردند. زمانی که کرونا در چین و سپس کره جنوبی و ژاپن شیوع یافت، گفته شد که نخستین بیمار را برای جلوگیری از شیوع بیماری با گلوله کشتند. معلوم نیست شوخی است یا جدی، زیرا موضوع با آن روش حذف صورت مسئله همخوانی دارد. اما او وارث بمب اتمی و موشک حمل کلاهک است. چرا؟ شاید از ترس اینکه مبادا کره جنوبی هوس کند آن کشور را ضمیم خود کند.
درواقع بعد از انضمام بسیار طبیعی آلمان شرقی در کشور متحد آلمان که هزینه بسیار گزافی روی دست بخش غربی گذاشت، حتی تصور نمی رود کسی خواستار انضمام جنگی کره شمالی به چنان بهای گزافی باشد. اما به هرحال آن سلاح هست و آمریکا هم تحریم و تهدید نموده است.
اما کره شمالی در آن کنج دنیا تهدیدی جدی یا استراتژیک برای آمریکا و متحدانش به شمار نمی رود. با این حال، دیدار اون و ترامپ واقعه تاریخی مهمی بود که امیدهایی را پدید آورد، اما یا اون زورش به مقامات داخلی نرسید یا خودش خواستار آزادشدن تحریم ها هم زمان با کاهش تسلیحات بود که تا به امروز آن توافق اجرائی نشده است.
چندین روز بود که شایعه مرگ اون شنیده می شد. در این مدت، گاهی نامه ای از او منتشر می گردد، بدون تصویر، یک بار فیلمی تار از اسب سواری او در میان برف منتشر کردند که در این فصل سال حتی در کره شمالی بعید است؛ زمانی از سفرش با قطار سلطنتی سخن گفتند و زمانی از جانشینی خواهر جوانش یا از جانشینی عموی ناتنی 65 ساله دیپلماتش سخن در میان بود که سال ها در مقام سفارت در کشورهای اروپایی بوده و آن سوی پنجره را دیده است.
فعلا که او خود را نشان داده ولی اگر هم مسئله جدی باشد، گفته می گردد روحیه مردسالاری رجال مانع از جانشینی خواهر اون گردد و احتمال جانشینی عمویش بیشتر است. جانشینی عموی دنیادیده می تواند در کره جنوبی و ژاپن و غرب مایه امیدواری در تحول در سیاست های آن کشور و گگرددن پنجره های بسته باشد. اما هنوز معلوم نیست اون واقعا بیمار است، زنده می ماند یا نه؟ تصاویر اخیر منتشرشده از تلویزیون کره شمالی، فعلا مسئله را به تعویق انداخته است.
منبع: همشهری آنلاین