ایرانگردی مجازی با زبان موسیقی ، پروژه ملی منو بشناس چگونه می تواند توجه دنیا را به یک ایران متفاوت جلب کند؟
به گزارش مجله صادق ویلا، وقتی قرار است هر اثری برای یک موضوع مهم ملی تولید شود، خواه ناخواه به مخاطب خود حسی را منتقل می کند. اگر اثر فاخر باشد و حس افتخار در او ایجاد کند، مسلما همین حال و هوا را به خود می گیرد، اما اگر در قالب هایی تکراری و بسته انجام شود، نتیجه ای عکس خواهد داشت.
گروه فرهنگ و هنر خبرنگاران-عباس اسماعیل گل؛ منو بشناس چند وقتی است از سوی مرکز موسیقی ماوا منتشر شده است. اثری که فرزاد فرزین ملودی آن را ساخته، بهروز صفاریان نیز تنظیمش را برعهده داشته، احمد امیرخلیلی ترانه سرایی اش را انجام داده و بهنام کریمی و محمد اولاد بخش نماهنگ آن را کارگردانی کرده اند. این قطعه برای مخاطب از سویی جذاب خاصی دارد، زیرا 40 خواننده ایرانی برای اولین بار در کنار هم از ایران خوانده اند و این نخستین بار است که چنین اتفاقی می افتد.
ناگفته نماند قطعه منو بشناس از همان ابتدا با حوشی مختلفی روبرو بود که یکی از مهم ترین آن بحث کپی بودن طرح همخوانی چندین خواننده که با انتشار موزیک ویدئوی منو بشناس سطح قابل توجهی از نقدها مربوط به کپی بودن طرح فروکش کرد. البته برخی از کارشناسان حوزه موسیقی معتقدند ترانه و ملودی قطعه منو بشناس می توانست بهتر از این شود، اما ترانه و ماودی فعلی هم نسبت با آثار منتشر شده این روز های موسیقی پاپ از سطح قابل قبولی برخوردار است.
به هر حال نقطه عطف پروژه منو بشناس به موزیک ویدئوی آن بازمیشود، اگر منو بشناس را تماشا کنید، خودتان به این حس و حال خواهید رسید که ایرانی بودن چه افتخار بزرگی است و گاهی در کوران مسائل کوچک و بزرگی که دشمنی خارجی ها و سوءمدیریت داخلی ها ایجاد می کند، چقدر این افتخار بزرگ، این حس داشتن وطنی این همه زیبا و سربلند از یادمان می رود.
فارغ از جذابیت های این اثر که در موسیقی و تصویر توانایی کشاندن مخاطب را به دنبال خوددارد، باید آن را از ابعاد دیگری هم نگاه کرد و برایش برنامه ریزی کرد. اما قبل از بیان این نکات برویم و با هم نگاهی بنیدازیم به جذابیت های منو بشناس.
همه زیبایی های یک کشور
در دنیا امروز تصویر بیشتر از کلمه حرف می زند و اثر می گذارد. مثلا بار ها و بار ها از سرنوشت کشور های جنگ زده نوشته می شود، اما تصویر کودک پناهجوی غرق شده در دریا دنیا را تکان می دهد. این را همه مان می دانیم و نسبت به آن شکی نداریم. حالا برای نشان دادن یک کشور، بیان زیبایی ها و گونه گونی های آن از نظر قومیت و جغرافیا و هر چیز دیگری مسلما تصویر بهترین وسیله است. در نماهنگ منو بشناس ما به یک ایرانگردی جذاب می رویم. هر چند نمی شود همه ایران را در چند دقیقه به مخاطب نشان داد، اما انتخاب های دقیق می تواند تا حد زیادی زیبایی های یک سرزمین را به ما یادآوری کند.
آغاز نماهنگ از میدان جنگ است، از کشوری که زخمی یک جنگ تحمیلی هشت ساله شده و پس از آن هم جنگ های بسیاری را پشت سر گذاشته است. جنگی که همان ابتدا گفته می شود ایران در آن مدر مقام دفاع برآمده و نشان داده هر چند جنگ طلب نییت، اما در دفاع مثل کوه محکم است. بعد هم همانطور که خواننده ها از شکوه و زیبایی ایران می خوانند، دوربین از دریا تا کویر و کوه و دشت را به ما نشان می دهد، سی وسه پل و کوچه های یزد، تخت جمشید، حافظیه، حرم امام رضا (ع) و چندین و چند انتخاب دیگر به ما تصویری کلی از ایرانی ارائه می کنند که اقوام مختلف در آن زیر پرچم واحد یک کشور زندگی می کنند و نفس می کشند و روزگار می گذرانند.
سرانجام منو بشناس هم جالب است و لذت خاصی برای مخاطب دارد، همه در میدان آزادی تهران ایستاده اند و با صدای بلند تکرار می کنند: منو بشناس به لبخند به زیبایی صبح، منو بشناس که من ایرانم ایرانی که با همه سختی هایی که تحمل کرده کوتاه نیامده و آزاد ی اش را با هیچ چیز معامله نکرده است.
تماشای ایران در این نماهنگ گویای تنوع جغرافیایی و زیستی در ایران است، نکته ای که هر چند برای یک کشور نقطه قوت است، اما در صورت نبود برنامه ریزی درست و کمرنگ شدن حس وحدت به پاشنه آشیل آن کشور هم بدل شود و دشمنان را به سمت اسنفاده از قانون قدیمی تفرقه بیندازد و حکومت کن بکشاند.
شاید حالا در عصر جنگ های نرم بیش از هر چیز نیاز به تولید کارهایی، چون منو بشناس باشد. افسران جنگ نرم در حوزه فرهنگ باید بتوانند کار هایی تولید و فضای فرهنگی را به سمتی هدایت کنند، که حفظ تمامیت ارضی ایران و یادآوری اینکه همه ما زیر یک پرچم یک کشور بزرگ را تشکیل داده ایم، بزرگ ترین دغدغه شان باشد.
چگونه خواندن از ایران
وقتی قرار است هر اثری برای یک موضوع مهم ملی تولید شود، خواه ناخواه به مخاطب خود حسی را منتقل می کند. اگر اثر فاخر باشد و حس افتخار در او ایجاد کند، مسلما همین حال و هوا را به خود می گیرد، اما اگر در قالب هایی تکراری و بسته انجام شود، نتیجه ای عکس خواهد داشت. این جریان را تا کنون بار ها مشاهده کرده ایم و آسیب هایش را هم متحمل شده ایم. ساخته شدن یک مجسمه بی کیفیت، پخش یک قطعه موسیقی یا شعری که تولید آن بر مبنای شناخت کافی از جامعه نبوده و نتایج مطلوبی هم به بار نیاورده است.
در مقابل ساخت کار هایی مانند منو بشناس که بدون هیچ رنگ و بوی سیاسی و افراط در بیان یک اندیشه خاص مردم را به وحدت دعوت می کند، بر حال و هوای عمومی جامعه تاثیرگذار بوده و این حس را پررنگ می کند که ایران کشور همه ماست، کشوری که در آن همه با هر فکر و اندیشه ای زندگی می کنیم و از آن سهم داریم. القای این فکر به جامعه دقیقا عکس همان چیزی است که در شبکه های بیگانه به مردم القا می شود.
جای خالی ایران برای مردم دنیا
دولتمردان دنیا ایران را می شناسند، کشوری که همواره مقابل زیاده خواهی ها ایستادگی کرده، از جنگ تا تحریم و هر اتفاق سخت و تلخ دیگری را پشت سر گذاشته، اما ذره ای از خاک وطنش را واگذار نکرده و همچنین کوچک ترین اختیاری به بیگانگان برای تصمیم گیری و دخل و تصرفی را به آن ها نداده است. مردم دنیا، اما ایران را نمی شناسند. حتی برخی ایران را بواسطه داشتن رسم الخط شبیه به عربی یک کشور عرب می دانند. برخی دیگر هم ایران را تنها با موضوعات هسته ای و دیگر حاشیه هایی که در اخبار کشورشان می بینند و می شنوند می شناسند. اما این ایران نیست، تصویر کامل که هیچ تصویر محدود و کوچکی هم از ایران نیست.
امروزه و با گسترش فضای مجازی می توان ایران را به راحتی معرفی و تلاش کرد تا مردم دنیا بدانند کشورمان چه زیباست، چه حال و هوایی دارد و مردم و سیاستمدارانش جنگ طلب نیستند. می توان این فرایند را قدم هایی محکم آغاز کرد و با نام ایران برندسازی های موفقی هم انجام داد. همان کاری که گذشتگان ما با فرش و زعفران ایرانی انجام دادند را به شیوه ای امروزی و با معرفی درست ایران آغاز کرد. این کار فرهنگ طبعا می تواند نتایج اقتصادی خوبی هم برای ما ایجاد کند. همان کالا هایی که در کشور ما مصرف می شوند و نام و نشان خارجی دارند هم با همین شیوه معرفی شده اند. ابتدا در قالب یک فرهنگ یا اثر فرهنگی به ما ارائه شده و بعد معادلات دیگر خود را پیش برده اند.
منو بشناس می تواند و باید یک قدم بزرگ باشد برای آغاز این جهت. جهتی که در آن ایران به بقیه آدم های این کره خاکی شناسانده شود، چرا دست روی دست بگذاریم و بگذاریم آن ها که نباید هر تصویری که نباید را از ایران به ایرانی و غیرایرانی ارائه کنند. فرصت یک ایرانگردی مجازی با زبان تصویر و هنر و موسیقی چیزی است که ما امروزه بیش از هر چیز دیگری به آن نیاز داریم.
منبع: خبرگزاری دانشجو